شگفت داشتن. به شگفت بودن. تعجب کردن: عجب دارم ار شرم دارد ز من که شرمم نمیآید از خویشتن. سعدی. عجب دارم از خواب آن سنگدل که خلقی بخسبند از او تنگدل. سعدی (بوستان). بخندید و بگریست مرد خدای عجب داشت سنگین دل تیره رای. سعدی (بوستان). عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام پیمانه ولی منعش نمیکردم که صوفی وار می آورد. حافظ
شگفت داشتن. به شگفت بودن. تعجب کردن: عجب دارم ار شرم دارد ز من که شرمم نمیآید از خویشتن. سعدی. عجب دارم از خواب آن سنگدل که خلقی بخسبند از او تنگدل. سعدی (بوستان). بخندید و بگریست مرد خدای عجب داشت سنگین دل تیره رای. سعدی (بوستان). عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام پیمانه ولی منعش نمیکردم که صوفی وار می آورد. حافظ
پیوند داشتن. بستگی داشتن علاقه و دلبستگی داشتن. دوستی و محبت داشتن. خواهانی. کشش و پیوستگی: دلی که با سر زلفت تعلقی دارد چگونه جمع شود با چنین پریشانی. سعدی. با چو تو روحانیی تعلق خاطر هرکه ندارد دواب خویش پرست است. سعدی. در آن فرصت مرا به خاتونی تعلق شده بود.... چرا نمیگویی که بر فلان فلان خاتون تعلق دارم و عاشق شده ام ؟ (انیس الطالبین بخاری ص 119). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
پیوند داشتن. بستگی داشتن علاقه و دلبستگی داشتن. دوستی و محبت داشتن. خواهانی. کشش و پیوستگی: دلی که با سر زلفت تعلقی دارد چگونه جمع شود با چنین پریشانی. سعدی. با چو تو روحانیی تعلق خاطر هرکه ندارد دواب خویش پرست است. سعدی. در آن فرصت مرا به خاتونی تعلق شده بود.... چرا نمیگویی که بر فلان فلان خاتون تعلق دارم و عاشق شده ام ؟ (انیس الطالبین بخاری ص 119). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
محرم بودن. (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن. قرابت: هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248). بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نمانداین تقرب که به پادشاه داری. سعدی. رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود
محرم بودن. (ناظم الاطباء). نزدیکی داشتن. قرابت: هرچند آن بر هوای پادشاهی بزرگ کردندو تقربی داشتند بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 248). بدر خدای قربی طلب ای ضعیف همت که نمانداین تقرب که به پادشاه داری. سعدی. رجوع به تقرب و دیگر ترکیبهای آن شود